خلاصه ای از زندگی نامه دکتر ابراهیم بابادی

I

از دوم دبیرستان با کار در خیاطی محله وارد بازار کار شدم.

بعد از کلاس، کار و بعد از کمی درس و یا شاید با رفتن در کوچه وقت خود را می گذراندم.

درآمدم روزی 100تومان بود، که در آن زمان ساندویج بابای مدرسه 200 تومان بود.

دو سال گذشت.

جهت درآمد بیشتر به سمت کار در فروشگاه لوازم خانگی کشیده شدم.

دوران دانشگاه همزمان شروع شد.

یک روز در هفته مرخصی داشتم و من آن روز را در هر هفته یک روز تقسیم می کردم که در ماه حداقل هر درس را یکبار سرکلاس رفته باشم.

گذشت تا اینکه فوق لیسانس شروع شد و همزمان کار با همان روال مرخصی در فروشگاه سپری میشد.

از شروع کار در فروشگاه(ترم اول لیسانس) تا انتهای فوق لیسانس بصورت تمام وقت 7 صبح تا 10 شب کار می کردم.

بعلت علاقه به ادبیات، درونگرا بودن، دیدن و تحمل درد و رنج خودم و دیگران و مشکلات پیرامون در همان زمان کتاب داستان انعکاس را چاپ کردم(نوشتن مرا به نوعی تخلیه و آرام می کرد).

ظهرها(تایم تعطیل فروشگاه 1 تا 5) درس می خواندم و همزمان نگهبان فروشگاه بودم.

در 2 سال از این 7 سال شب ها هم تا ساعت 12 شب کلوپ بازی دوستم را ادراه میکردم تا او زودتر به خانه برود و من هم منبع درآمد بیشتری داشته باشم.

بطور ناگهانی توسط یکی از مشتریان فروشگاه که دکتر محترمی بود(دکتر فردین قائدی)، چند روز بعد از دفاع از پایان نامه وارد دانشگاه جندی شاپور اهواز شدم.

اینطور شد که از بازار کار با خاطرات خوب و بد(پارگی فتق بعلت بلندکردن وسایل سنگین، پارگی رباط و مینیکس بعلت ایستادن تفریبا تمام وقت سرپا) و تجربیات فراوان دیگر خارج شدم.

در همان ماه باز هم به طور تصادفی و آشنایی با دکتر محترم دیگری(سرکار خانم دکتر کلانتر) به بیمارستانی زیر نظر تامین اجتماعی بکار پرداختم.

همزمان کتاب دوم خود به نام ردپای سکوت را چاپ کردم.

پس از 6 ماه از بیمارستان تامین اجتماعی خارج شدم و به بخش خصوصی پیوستم.

در آن شش ماه که درآمدی نداشتم و کارآموز بودم شب 20 تا 22 و صبح ها 5 تا 7 با ماشین پژو آردی که با وام تهیه کرده بودم تاکسی سرویس کار می کردم.

وقتی در بخش خصوصی خودم را به خوبی نشان دادم مسئول شیفت عصر آزمایشگاه دکتر مستوفی شدم(صبح بیمارستان زیر نظر دانشگاه جندی شاپور و عصر آزمایشگاه بخش خصوصی مستوفی).

سپس تدریس(1395) را شروع کردم و به علت تجارب درسی و زندگی، شیوع تدریسم را کاملا آموزشی و پرورشی انجام می دادم.

در سال دوم تدریس مورد تقدیر قرار گرفتم.

سپس پس از دیدن ضعف های کتب تدریسی شروع به نوشتن کتاب باکتری شناسی پزشکی کردم که تقریبا 5 سال زمان برد و موفق به کسب جوایز بسیاری گردید.

همزمان با دیدن ضعف های بخش خصوصی دو نرم افزار برای راحتی کار با دستگاه های آزمایشگاهی طراحی نمودم که هم اکنون فعال می باشند.

در کنار دکتر محترم دیگری(دکتر مهران ورناصری) کار تحقیقاتی را شروع نمودم و درسال 1397 موفق شدم از محققین برتر استان شوم

همان سال بنیانگذار آزمایشگاه سپنتا شدم و در بخش خصوصی بصورت خودکفا فعالیت خود را با سخت ترین شرایط شروع کردم و با توجه به اینکه اکثریت می گفتند با شکست مواجه می شوی به کار خود ادامه دادم.

بعلت درگیری آزمایشگاه که همچون فرزندی، در حال بزرگ شدن بود خود را وقف آزمایشگاه کردم و متاسفانه بعلت هجمه های فراوان نسبت به بنده و ناملایمتی های زیاد نسبت به آزمایشگاه با دغدغه های زیادی روبرو شدم و تنها تدریس و کار تحقیقاتی انجام می دادم و درآمدی هم جز این بخش و آزمایشگاه نداشتم. زیرا از شروع کار در بخش دولتی حتی 1 ریال دریافت نکردم و تمام درآمدم تاکنون را وقف کودکان سرطانی، کار، کم و بی بضاعت کرده ام.

سال 1402 کتاب ادبیاتی سپنتا را چاپ نمودم. و در همان سال عضو انجمن آموزش مدام کشور شدم.

 در سال 1403 کتاب های پارادوکس، بی خوابی و جامع ترین تست های آزمایشگاهی را به چاپ رساندم.

همچنین در سال 1403 دستگاه الکتروفورز خریداری کرده و به بیمارستان بقایی 2 هدیه نمودم به ارزش 1میلیارد و 400 میلیون تومان تا دیگیر این بیماران در سطح شهر با بلاتکلیفی به دنبال انجام آزمایش نباشند.

در سال 1403 برای بار دوم به عنوان یکی از محققین برتر معرفی و مورد تقدیر قرار گرفتم. همچنین در زمینه ادبیات کتاب پارادوکس و ذات را به چاپ رساندم.

در سال 1404 جز محدود افراد آسیا بودم که به کنگره بین المللی میکروب شناسی دنیا دعوت شدم. و تنها نماینده خاورمیانه در کنگره کانادا بودم و باز هم از سوی معاونت دانشگاه مورد تقدیر قرار گرفتم.

با چاپ مقالات رسکی در بروکسل بلژیک و امارات متحده عربی جز بهترین مقالات مورد تقدیر قرار گرفتم

در همان سال به عنوان یکی از مشاورین درمان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور معرفی شدم.

در سال 1404 کتاب بی ذاتی را بچاپ رساندم.

در سال 1404 به عنوان مشاور معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی منصوب شدم.

هم اکنون مشاور ریاست دانشگاه علوم پزشکی می باشم.

پیمایش به بالا